جزوه آرایه های ادبی کنکور ( استاد هامون سبطی )

در این بخش میتوانید جزوه جامع آرایه های ادبی کنکور سراسری ویژه ی رشته های ریاضی و تجربی و انسانی تالیف استاد هامون سبطی را دانلود نمایید .

درباره جزوه آرایه های ادبی کنکور

در این پست جزوه جامع آرایه های ادبی در کنکور سراسری جهت دانلود آماده شده است . جزوه آرایه های ادبی کنکور سراسری تالیف استاد سبطی می باشد که یکی از بهترین منابع جهت مطالعه و پاسخگویی به سوالات ارایه های ادبی در کنکور سراسری می باشد . درسنامه آرایه های ادبی شامل توضیات کامل درمورد آرایه های ادبی که در کنکور سراسری مورد سوال واقع می شود است و جهت یادگیری و تسلط کامل دانش آموزان و داوطلبان علاوه بر توضیحات هر آرایه تست های تالیفی و سراسری برای یادگیری کامل آرایه های ادبی گنجانده شده است . فایل کامل مربوط به جزوه آرایه های ادبی کنکور سراسری را می توانید از بخش دانلود ها در همین پست دریافت نمایید و مطالعه کنید . از ویژگی های این درسنامه حجم کم و توضیحات کامل و کافی برای تمام آرایه های ادبی همچون کنایه ، مجاز ، استعاره ، تشخیص ، حس آمیزی ، مراعات النظیر ، واج آرایی ، سجع ، جناس و غیره می باشد .

جزوه آرایه های ادبی کنکور ( استاد هامون سبطی )

ادامه توضیحات جزوه آرایه های ادبی کنکور 

بحث مربوط به آرایه های ادبی یکی از مهمترین مطالب در بخش ادبیات فارسی در کنکور سراسری می باشد زیرا یادگیری این بخش علاوه بر پاسخگویی سوالات مربوط به آرایه در پاسخ دهی به سوالات قرابت معنایی نیز دارای اهمیت است و در واقع قرابت معنایی و ارایه های ادبی دو بخش وابسته به هم هستند و لازم است که داوطلبان جهت پاسخ گویی کامل به سوالات قرابت معنایی مطالب مربوط به ارایه های ادبی را به طور کامل فرابگیرند .مجموع سوالات مربوط به ارایه و قرابت در کنکور سراسری ده سوال می باشد که بخش بزرگی از سوالات را شامل می شود و با تسلط و مطالعه و تست زنی کامل می توان درصد های مربوط به این دو بخش را به راحتی کسب نمود .

در ادامه بخش هایی از جزوه آرایه های ادبی را می توانید مطالعه کنید و فایل اصلی را در بخش دانلود دریافت کنید .

آرایه هاي ادبی
تعریف آرایه هاي ادبی: به تناسبهایی آوایی یا معنایی گفته می شود که رعایت آنها در ادبیات فارسـی بر زیبایی و جنبه ي هنري اثر می افزاید. 

براي درك بهتر تعریف بالا به دو نمونه ي زیر توجه کنید: نمونه ي نخست: «هرگوشه یکی مستی دستی زده بردستی      وان ساقی هرهستی با ساغر شاهانه» «مولوي»


در این بیت تناسب آوایی (لفظی) میان سه واژهي «مستی» ، «دستی» و «هستی» طنین موسیقایی زیبایی را پدیدآورده است؛ همچنین تناسب آوایی میان «ساغر» و «ساقی» نیز در مصراع دوم گوش نواز است؛ افزون بر ایـنهـا تکرار مداوم واج /س/ در طول این بیت، بر موسیقی درونی و یکپارچگی آوایی آن افزوده است.
نمونه ي دوم: ِ
دل همچو سنگت اي دوست به ِ آب چشم سعدي                عجب است اگرنگردد که بگردد آسیابی     » سعدي»


تشبیه دل به سنگ که کنایـه از بـیرحمـی اسـت نـه تنهـا در ادبیـات فارسـی بلکـه در گفتارهـاي عـادي فارسی زبانان نیز کاربرد دارد و نمیتوان چنین تشبیه ی را نشانه ي نوآوري و آفرینش هنري شـاعر دانـست؛ امـا هنگامی که شاعر از بسیاريِ آب چشمش (اشک چشمانش) سخن به میان میآورد و آن را به حـدی توصـیف میکند که میتوان سنگ آسیابی را با آن به گردش درآورد، تشبیه دل معشوق به سنگی که حتّی بـا وجـود ایـن همه اشک نمی چرخد و تغییر نمی کند، تناسب «معنای ِی» بسیار زیبا و دلنشینی میان «سنگ» ، «آب» و «آسیاب» پدید می آورد که نشانه ي نبوغ و توان بالاي آفرینش هنري شاعر است


همچنین در این بیت، همسانی لفظی میان «نگردد» و «بگردد» که هریک در معنایی جداگانه به کار رفته اند ( نگردد: تغییر نکند و نرم نشود، بگردد: بچرخد) بر تناسبات معنایی و آوایی این بیت افزودهاست. به آن دسته از آرایه  هاي ادبی که از تناسبهاي آوایی (لفظی) میان واژهها پدید می آینـد، آرایـه هـاي ادبـی لفظی (صنایع بدیعی لفظی) و به دسته ي دوم که بر پایه ي تناسبهاي معنای ِی واژهها شکل میگیرند، آرایه هاي ادبی معنوي (صنایع بدیعی معنوي) گفته میشود. حال که با مفهوم و دسته بندي آرایه هاي ادبی در شکل کلّی آن آشنا شدید، به بررسی هر یـک از آنهـا بـه صورت جداگانه خواهیم پرداخت


آرایه هاي ادبی لفظی


1 ـ واج آرایی (نغمه ي حروف): به تکرار یک واج (صـامت یـا مـصوت) در یـک بیـت یـا عبـارت گفته می شود، به گونه اي طنین آن در گوش برجاي بماند و باعث پیدایش موسیقی آوایـی در آن بخـش از کـلام شود؛ براي نمونه در این بیت از حافظ «رشته ي تسبیح اگربگسست معذورم بدار / دستم اندر ساعد ساق ِی سیمین ساق بود» صامت / س/ چندین بار به ویژه در مصراع دوم تکرار شده است و در گوش طنینانداز است. به عنوان نمونه اي دیگر، در این مصراع از حافظ: «بیار باده که بنیاد عمربرباد است» تکرار صا ِ مت / ب/ و مصوت / ا/ باعث پیدایش موسیقی در کلام شده است.


حالا به این قطعه شعر دقّت کنید: «من از گفتن میمانم/ اما زبان گنجشکان/ زبان زندگی جملههاي جاري جشن طبیعت است» «فروغ» تکرار صامت / ج/ در مصراع آخرِ این قطعه شعر، نه تنها به پیدایش موسیقی درونی آن کمک می کند بلکـه تداعی کننده ي همهمه ي صداي گنجشکان (جیک جیک) نیز می باشد و نشانی است از نبو ِغ هنري آفرینندهي آن.


به عنوان نمونهاي دیگر تکرار صامت هاي / خ/ و / ز/ در این بیت از منوچهري دامغانی، تداعی کننده ي صـداي ریزش و خرد شدن برگها در فصل خزان است: «خیزید و خزآرید که هنگام خزان است       باد خنک از جانب خوارزم وزان است


تست: در کدام یک از گزینهها، آرایش واجها احساس نمیشود؟


1)از پاي تا به سر همه سمع و بصر شدم                          2)(خلق چو مرغابیان، زاده ز دریاي جان
3)دردي نه دواپذیر دار د                                       4) (دید مجنون را یکی صحرانورد


پاسخ: تکرار صامت / س/ (ص) در گزینه ي نخست، تکرار مصوت / ا/ در گزینه ي دوم و تکرار صامت / د/ در گزینه ي سوم، موسیقیِ آواییِ زیبایی را پدید آوردهاست که چنـین حـالتی در گزینـه ي چهـارم احـساس نمی شود


2 ـ سجع (تسجیع): هرگاه واژه هاي پایانیدو قرینهي کلام در واج آخر مشترك باشند، آرایه ي سجع پدید می آید و آن دو جمله مسجعع خوانده میشوند 1 . معمولاً هر قرینه از یک جمله تشکیل میشود اما گاهی نیز یک قرینه از دو یا چند جمله ي کوتاه پدید آمده است. همچنین در اغلب نمونه هاي نثر مسجع، واژه هاي پایانی دو جمله، در بیش از یک حرف مـشترك انـد و در واقع هم قافیه میباشند؛ چند نمونه:


نمونه ي اول: «اي عزیز! در رعایت دلها کوش و عیب کسان میپوش.»          «مناجاتنامه»


همانگونه که میبینید در این عبارت میتوان دو قرینهي یک جمله اي در نظر گرفت که واژه هاي پایان ِی این دو قرینه در مصوت / و/ و صامت / ش/ مشترك هستند


 نمونه ي دوم: «هر نفسی که فرومیرود، ممد حیات است و چون برمیآید مفرّح ذات»                «گلستان»
نمونه ي سوم: «جان ما را صفاي خود ده و ِدل ما را هواي خود ده»                              «مناجاتنامه»


این عبارت را میتوان به دو قرینه تقسیم کرد که هر قرینه از یک جمله تشکیل شدهاسـت. (شـرط اول برقـرار است.) واژههاي پایانی دو جمله («خود» و «ده») یکسان هستند و تکرار واژههاي یکسان در پایان دو جمله، پدید آورنده ي آرایه ي سجع نیست؛ بنابراین عبارت بالا در صورتی مـسجع بـه شـمار مـیآیـد کـه آخـرین واژههـاي غیریکسان دو جمله در واج آخر مشترك باشند که این شرط نیز برقرار است: صفا ـ هوا پس در عبارت بالا «صفا» و «هوا»، واژه هاي سجع به شمار مـی آینـد و «خـود» و «ده» در حکـم ردیـ ِف سـجع هستند. ' نکته: ردیف سجع میتواند از پایان یکی از دو جمله به قرینه ي جمله ي دیگر حذف شود؛ نمونه: «که یار موافق بود و ارادت صادق» «گلستان» روشن است که در این عبارت، واژهي «بود» از پایان جمله ي دوم حذف شده است و باید واژهي «صادق» را بـا واژهي «موافق» مقایسه کرد که مسلماً میان آنها سجع برقرار است. اگر بار دیگر به نمونه ي دوم دقّت کنید، میبینید که حذف ردیف سجع در آنجا نیز دیده می شود. نمونه اي دیگر از حذف ردیف سجع: «تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت در پیش» «گلستان»


کدام گزینه را میتوان عبارتی مسجع شمار آورد؟
1)در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکري واجب
2)چندین بشیر و نذیر به برِ تو آمد
3)بوي گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت
4)ما را آن ده که آن به


پاسخ: گزینه ي نخست از دو جمله تشکیل شدهاست (شرط اول برقرار است). از پایان جمله ي دوم فعـل «است» به قرینه ي جمله ي اول حذف شده، پس باید دو واژهي «موجود» و «واجب» را با هـم مقایـسه کنـیم و آشکار است که این دو واژه در واج پایانی مشترك نیستند (شرط دوم برقرار نیست)؛ پس گزینـه ي نخـست را نمیتوان کلامی مسجع بهشمار آورد. در گزینه ي دوم، گرچه دو واژهي «بشیر» و «نذیر» در واج پایانی (و بیشتر از آن) مشتركاند (شرط دوم برقرار است) اما این دو واژه در پایان دو قرینه نیامدهاست؛ زیرا کلّ گزینـه ي دوم از یک جمله تشکیل شدهاست (شرط اول برقرار نیست)؛ پس این عبارت نیز مسجع به  شمار نمی آید. گزینـهي سوم داراي دو قرینه ي یک جملهاي است اما آخرین واژه هـاي ایـن دو جملـه (کـرد ـ برفـت) در واج پایـانی مشترك نیستند (اگر این گزینه را انتخاب کردهاید، حتماً دقّت نداشتید که «مست» و «دست» واژههاي پایانی این دو قرینه نیستند.) گزینه ي چهارم از دو قرینه ي یک جمله اي تشکیل شدهاست و واژه هاي پایانی این دو جملـه در واج آخر مشترك اند: ما را آن ده که آن به  باید گزینه ي چهارم را انتخاب می کردید


3 ـ ترصیع: هرگاه اجزاي دو بخش از یک بیت یـا عبـارت ، نظیـر بـه نظیـر، هـموزن و در حـرف آخـر مشترك باشند، آرایهي ترصیع پدید می آید ؛ چند نمونه: «اي منُور به تو نجوم جلال وي مقرّر به تو رسوم کمال» (اي ـ وي، منور ـ مقرّر، بهتو ـ بهتو، نجوم ـ رسوم، جلال ـ کمال، تمام اینزوج ها بایکدیگر هم وزن و همقافیه هستند.) «بر ظاهرش عیب نمیبینم ودر باطنش غیب نمیدانم» (بر ـ در، ظاهرش ـ باطنش، عیب ـ غیب، نمیبینم ـ نمیدانم) «زفضلش هردو عالم گشت روشن زفیضش خاك آدم گشت گلشن» (زفضلش ـ زفیضش، هر دو عالم ـ خاك آدم، گشت ـ گشت، روشن ـ گلشن)


تست: همه ي گزینهها نمونهاي از نثر مرصع هستند، به جز گزینه ي    ...... .
1 - اي کریمی که بخشندهي عطایی و اي حکیمی که پوشندهي خطای
2 - بدان خداي که این افلاك را برپاي داشت و این املاك را برجاي ... .
3 -اي صمدي که از ادرا ِك خلق جدایی و اي اَحدي که در ذات و صفات بی همتایی.
4 -باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده.
پاسخ: گزینه ي نخست قابل تقسیم به دو بخش است (دو ِ سوي حرو ِف «و («که اجزاي این دو بخش، نظیر به نظیر هم وزن و در حرف آخر مشتركاند: اي ـ اي، کریمی ـ حکیمی، که ـ که، پوشندهي ـ بخـشنده ي، عطـایی ـ خطایی در گزینه ي دوم، دو بخش مورد نظر عبارت اند از: «این افلاك را برپاي داشت» و «این املاك را برجاي»: ایـن ـ این، افلاك ـ املاك، برجاي ـ برپاي، ِ فعل «داشت» به قرینه ي جملهي نخست از پایان جمله ي دوم حذف شده است که این نوع حذف همچنان که در سجع مشکلی ایجاد نمیکرد در ترصیع نیز قابل قبول است. در گزینه ي سوم گرچه «اي صمدي که» و «اي احدي که» داراي شرطهاي ترصیع هستند اما واژههاي دیگري که میان این دو بخش آمده اند داراي این تناظر نیستند.
توجه : ترصیع هنگامی برقرار است که میان دو بخش موردنظر، هیچ واژه یا جمله ي اضافهاي نیامده باشد؛ به عبارت دیگر دو بخش ترصیع باید بلافاصله در پی هم بیایند


در گزینه ي چهارم «باران رحمت بیحسابش همه را رسیده» بخش اول و ادامه ي عبارت، بخش دوم ترصـیع را تشکیل می دهد. این دو بخش به اجزایی قابل تقسیم هستند که نظیربه نظیر، هم وزن و در حرف آخر مشترك اند: باران ـ و خوان، رحمت ـ نعمت، بیحسابش ـ بیدریغش، همه را ـ همه جا، رسیده ـ کشیده باید گزینه ي سوم را انتخاب میکردید.


4-جناس: آرایه ي جناس را باید به دو نوع اصلی تقسیم کرد: 1 ) جناس تام 2 ) جناسهاي غیرتام (ناقص) جناس تام: هرگاه واژهاي دو بار در یک بیت یا عبارت به کار رود و هـر بـار معنـایی متفـاوت از آن
برداشت شود، آرایه ي جناس تام پدید میآید؛ به این نمونه ها توجه کنید
خرامان بشد سوي آب روان / چنان چون شده، بازیابد روان» روان:
در مصراع نخست: جاري
در مصراع دوم: جان و روح
«برادر که دربند خویش است نه برادر و نه خویش است.» خویش:
در جملهي نخست: خود، خویشتن
در جملهي دوم: خویشاوند، فامیل
«بهرام که گور میگرفتی همه عمر/ دیدي که چگونه، گور بهرام گرفت 1 » گور:
در مصراع نخست: گورخر
در مصراع دوم: قبر
تست: در همه ي گزینه ها آرایهي «جناس تام» پدید آمده است مگر در گزینه ي


1)پبگفت: آري، چو خواب آید، کجا خواب            2) (عشق شوري در نهاد ما نهاد
    3)نالم به دل چو ناي من اندر حصار ناي                   4)بزد بر بر و سینهي اشکبوس


پاسخ: در گزینه ي نخست، واژه ي «خواب» تکرار شده است اما معناي آن در هر دو مورد یکسان است.
در گزینه ي دوم، واژه ي «نهاد» دوبار آمدهاست؛ ابتدا به معنی «سرشت» (اسم) سپس در معناي «گذاشت» (فعل). در گزینه ي سوم، «ناي» ابتدا در معنی «نی» به کار رفته است و سپس نام زندا ِن «مسعود سعد سلمان» است. در گزینه ي چهارم، از تکرارِ «بر» آرایه ي جناس تام شکل گرفته است؛ زیرا ابتدا حرف اضافه و معاد ِل «به» است و سپس معناي « پهلو » یا « سینه » از آن برمی آید  باید گزینه ي نخست را انتخاب می کردید. براي رسیدن به تسلط در جناس تام، باید با واژه هاي رایج در آفرینش این آرایه (واژه هاي ایهـام برانگیـز) آشـنا باشید که اینکار را در کتاب همایش ادبیات با هم پی خواهیم گرفت؛ فعلاً کار ما آشـنایی بـا مفـاهیم پایـه اي و نکته هاي اصلی است


جناس هاي ناقص: هرگاه دو واژه در یکی از موارد آوایی زیر اختلافی جزئی داشته باشند و در یک بیت یا عبارت به کار روند، یکی از انواع جناس ناقص پدید میآید: الف) اختلاف دو واژه در مصوتهاي کوتاه (حرکتها) است؛ چند نمونه: کَند ـ کُند، منکرـ منکَر، ملَک ـ ملک، ملْک ـ ملْک به این نوع جناس، جناس ناقص حرکتی میگویند.


ب) اختلاف دو واژه تنها در یک حرف است (حرف را در اینجا معادل صامت ها و مصوت هاي بلند فرض کنید :


 اختلاف در حرف آغازین: ناز ـ باز، کمند ـ سمند اختلاف در یکی از حروف میانی: آستین ـ آستان، بیزار ـ بازار اختلاف در حرف آخر: غریب ـ غریو، بار ـ باز 2 به این نوع جناس، جناس ناقص اختلافی (مطَرّف می گویند


پ) یک واژه، یک حرف، بیش از دیگري دارد: در ابتدا یک حرف بیشتر دارد: کمین ـ مین، شما ـ ما در میانه یک حرف بیشتر دارد: مین ـ میان، خاص ـ خلاص در انتها یک حرف بیشتر دارد:جان ـ جهان، نام ـ نامی به این نوع جناس، جناس ناقص افزایشی (زائد) میگویند.


ت) یک واژه از ترکیب دو (یا چند) واژهي دیگر پدید میآید؛ نمونه: «دل خلوت خاص دلبرآمد / دلبر زکرم به دل برآمد» (در انتهاي مصراع دوم «دل» و «بر» به صورت دوجزء مستقل از هم به کار رفته اند اما در مصراع نخـست و در ابتداي مصراع دوم، «دلبر» از ترکیب این دو پدید آمدهاست.) به این نوع جناس، جناس مرکّب میگویند. نمونهاي دیگر: «دلبران مهرنمایند و وفا نیز کنند / دل بر آن مهر چه بندي که جفا نیز کنند»


ث) دو واژه از نظر آوایی یکسان، اما از نظر املایی متفاوت اند؛ نمونه: صبا ـ سبا، خواستن ـ خاستن، قالب ـ غالب، خویش ـ خیش به این نوع جناس، جناس لفظی می گویند.


ج) اختلاف دو واژه در جابه جای ِی حروف است؛ نمونه: بنات ـ نبات، قلب ـ لقب، امهال ـ اهمال به این نوع جناس، جناس ناقص قلب میگویند


تست: واژههاي کدام گزینه میتواند پدیدآورندهي آرایهي جناس باشد؟  
1  (هنر ـ نظر    2 )فضل ـ فیض 3) سیادت ـ طهارت   4)قیامت ـ قامت


توجه: در جناس ناقص اختلافی که دو واژه در یک حرف تفاوت دارند، باید ترتیب بقیه پاسخ: در گزینه هاي 1 و 2 ،واژه ها از سه حرف تشکیل شده اند که در دو حرف مشترك و در یک حرف با هم تفاوت دارند؛ اما ترتیب دو حرف مشترك در آنها متفاوت است. در گزینـهي 3 ،دو واژه در بـیش از یـک حرف اختلاف دارند. در گزینه ي چهارم، «قیامت» از «قامت» یک حرف بیشتر دارد و ترتیب حروف مشترك نیز بین آنها یکسان است باید گزینه ي چهارم را انتخاب میکردیي حروف در هر دو واژه یکسان باشد؛ این شرط در مورد جناس ناقص افزایشی نیز صادق است


تست: در کدام گزینه آرایهي «جناس ناقص» وجود ندارد؟
1(که کم دیده باشد زمین و زمان                         2 )وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم
3)دهروزه مهرگردون، افسانه است و افسون             4)نیکی به جاي یاران، فرصت شمار یارا

پاسخ : در گزینه  ي نخست، میان «زمین» و «زمان» جناس ناقص اختلافی برقرار اسـت و در گزینـه ي دوم، میان «برگ» و «بر» جناسِ ناقص افزایشی. در گزینهي سوم، «افسون» و «افسانه» گرچه از نظر آوایی نزدیک بـه هم هستند اما چون در بیش از یک حرف تفاوت دارند، نمیتوان این دو واژه را پدید آورنـدهي جنـاس نـاقص 1 دانست . در گزینه ي چهارم میا ِن «یارا» و «یاران» جناس ناقص افزایشی برقرار است.


تست: در تمام بیتهاي زیر به جز......، آرایهي «جناس مرکّب» پدید آمده است
1)هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست / ما به فلک میرویم، عزم تماشا که راست؟
 2)وبا، بنا نَبود که با ما بدي کنی / خو با غریبه گیري و ترك خودي کنی
3   (میگفت، گرفته حلقه در بر / کامروز منم چو حلقه بر در
4)درین حضرت چو مشتاقان نیاز آرند، ناز آرند / که با این درد اگر در بند درمانند، درمانند


پاسخ : در مصراع اول از گزینهي نخست، واژه ي «راست» به کار رفته اسـت امـا در مـصراع دوم «راسـت» تـشکیل شـدهاسـت از دو واژه: را + اَسـت. در مـصراع اول از گزینـه ي دوم، واژهي «خوبـا» (اي خـوبروي) به کار رفته است و در مصراع دوم «خو، با» تشکیل شدهاست از خو (خلق و خو) و با (حرف اضافه). در گزینه ي چهارم «درمانند» در ابتدا از دو واژه پدید آمدهاست و سپس یک فعلِ پیشوندي است: که با این درد اگر در فکر درمان اَند، درمانند (درمی مانند انتخاب گزینه ي سوم نشانه ي درك ادبی بالاي شماست


تست: میان واژههاي قافیه در تمام گزینهها، بهجز گزینه ي ......، آرایه ي جناس برقرار است.
1)همی ریخت خون و همی کند موي / سرش پر ز خاك و پر از آب، روي
2)کنون بند بگشاي از جوشنم / برهنه ببین این تن روشنم
3)به سهراب گفت اي یل شیرگیر / کمندافکن و گُرد و شمشیر گیر
4)خرامان بشد سوي آب روان / چنان چون شده باز جوید روان


توجه: میدانیم که واژه هاي قافیه باید در مصوت پایانی ودست کـم یـک صـامت پـس از آن مـصوت یکسان باشند، اما اشتراك واجها در آنها میتواند بیش از این حد باشد تا جایی که با هم جنـاس نیـز داشـته باشند. توجه داشته باشید که سجع در نثر مطرحاست و واژههاي قافیه را نباید پدید آورندهي آرایهي سجع در نظر گرفت1) .پس واژههاي قافیه میتوانند جناس داشته باشند اما سجع هرگز!) ? توضیح: میدانیم که ردیف، واژهاي (یا واژههایی) است که عیناً پس از قافیه تکرار میشود، اما اگـر از ایـن واژه در هر مورد معناي جداگآنه اي برداشت شود، دیگر ردیف به شمار نمی آید بلکه قافیه اسـت؛ یـا بـه طـور خلاصه: ردیف ها نباید جناس تام داشته باشند


پاسخ: واژههاي قافیه در گزینهي اول و دوم: موي ـ روي، جوشن ـ روشن، جنا ِس ناقص میـان «مـوي» و «روي» و «جوشن» و «روشن»، آشکار است. در گزینه ي سوم «شیرگیر» و «شمشیرگیر» قافیه ي بیتاند که از هیچ جهت، پدیدآورندهي جناس نیستند. در گزینهي چهارم نیز «روان» در پایان هر دو مصراع تکرار شدهاست، اما در هر مورد معناي جداگآنه اي از آن برمی آیدواژه هاي قافیه در این بیت: روان ـ روان و آشکار است که ایـن دو واژه، جنـاس تـام دارنـد. انتخاب گزینه ي سوم نشانه ي دقّت شماست.


آرایه هاي ادبی معنوي


مراعات نظیر (تناسب): یکی از رایج ترین آرایه هاي ادبـی در ادبیـات کلاسـیک و معاصـر ایـران و جهان به شمار می آید و عبارت است از آوردن دو یا چند واژه در یک بیت یا عبارت که در خـارج از آن بیـت یـا عبارت نیزرابطهاي آشنا و خاص میان آنها برقرار باشد. براي نمونه، هرگاه واژه هاي گل و بلبل، شمع و پروانه، خسرو و شیرین، لیلی و مجنـون، اجـزا ِي بـدن انسان یا چهار عنصر طبیعت از دید گذشتگان (آب، باد / هوا، خاك، آتش) در یک بیـت یـا عبـارت بـه کـار روند، تناسب واژهها در آن بیت یا عبارت رعایت شده است؛ به این نمونه ها توجه کنید: «ابروباد و مه و خورشید وفلک در کاراند / تا تو نانی به کف آر ّي وبه غفلت نخوري» (ابر و باد و مه و خورشید و فلک همگی جزء عناصر و پدیده هاي طبیعت هستند.) «سعدي»

«دستم ندادقوت رفتن بهپیشدوست / چندی به پاي رفتم و چندي به سر شدم»
تناسب میان دست، پا، سر) «سعدي»
گرباد به دوزخ برَد از کوي تو خاك / آتش همه آب زندگانی گردد»
تناسب میان آب، باد، خاك، آتش و همچنین دوزخ و آتش)         «ابوسعید ابوالخیر»
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید / بلبل به غزلخوانی و قمري به ترانه»
تناسب قمري و بلبل و غزل و ترانه آشکار است.)                 «خیال ِی بخارایی»
دخترا ِن رودگلآلود / دخترا ِن هزار ستون شعله به طا ِق بلند دود»
تناسب میان شعله و دود از یک سو و طاق و ستون از سوي دیگر)      «احمد شاملو»
بسترم / صد ِف خالی یک تنهایی است / وتو چون مروارید / گردن آویزِ کس ِ ان دگري»
تناسب زیبایی میا ِن صدف، مروارید و گردنآویز برقرار است.)       «هوشنگ ابتهاج»


تست: در کدام گزینه آرایه ي مراعات نظیر (تناسب) رعایت نشده است؟
1)دلا، چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مکن                                            2)  ِ (پی سر بریدن بیفشرد پا
3) برافراخت پس دست خیبرگشا                                                      4)چه زنم چوي ناي هر دم ز نواي شوق او دم


پاسخ: در گزینهي نخست میان «غنچه» و «بسته» (گلبرگهاي غنچه بسته است)، در گزینهي دوم میا ِن «سر و پا» و در گزینهي چهارم بین «ناي» (نی) و «نوا» (آهنگ، همچنین یکی از دستگاههاي موسیقی سـنّتی ایرانـی) تناسب برقرار است، اما در گزینهي سوم چنین رابطه اي میان واژه ها دیده نمی شود.
ـ تضاد (طباق): هرگاه دو واژه با معناي متضاد در یک بیت یا عبارت به کار روند، آرایهي تضاد پدیـد میآید 1 ؛ چند نمونه: «در نومیدي بسی امید است» (ناامیدي ـ امید) «که رحم اگرنکند مدعی، خدا بکند» (بکند ـ نکند)


تست: در تمام گزینه هاي زیر، به جز گزینه ي ......، آرایه ي تضاد وجود دارد.


1)گفتم که بوي زلفت گمراه عالمم کرد / گفتا اگر بدانی، هم اوت رهبر آید
2)غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است
3)بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:/ امروز همه روي جهان، زیرِ پرِ ماست
4)گفتا، عجب است این که ز چوب ّی و ز آهن / این تیزي و تندي و پریدن ز کجا خاست


پاسخ: در گزینه ي نخست «گمراه» و «رهبر»، در گزینه ي دوم «غلام» و «آزاد» و در گزینه ي سوم «روي» و «زیر» متضادند  انتخاب گزینه ي چهارم نشانهي دقّت شماست. ( چوب و آهن ضد هم نیستند! )


ـ متناقض نما یا تناقض (پارادوکس): هرگاه دو مفهوم متضاد را به هم نسبت دهیم یا آن دو را در یک چیز جمع کنـیم، آرایهي متناقض نما شکل می گیرد. البته این تناقض، ظـاهري اسـت و معمـولاً معنـایی عمیق در پسِ آن نهفته است؛ این شگردکلامی گاهی در حرفهاي روزمره نیـز بـه کـار مـیرود؛ مـثلاً، وقتـی میگوییم «جیبهایم پر از خالی است» پر بودن و خالی بودن را به جیبهایمان نسبت داده ایم و به ظاهر سخنی متناقض برزبان آوردهایم، اما همه به مفهومی که در وراي آن نهفته است، پی میبرند. درواقع مـا بـه کمـک ایـن آرایه در خلاصه ترین شکل، فقر و ندار ِي خود را همراه با مایه هایی از طنز بیان کرده ایم


چند نمونه ي ادبی: « در نومیدي بسی امید است » (امید به ناامیدي نسبت داده شدهاست.) «دولت فقر، خدایا به من ارزانیدار» (دولت یعنی خوشبختی و ثروت و متـضادفقـر اسـت، پـس در ترکیـب «دولت فقر» دو مفهوم متضاد به هم نسبت داده شدهاست.) « از خلاف آمدعادت، بطلب کام، که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم»


معناي بیت: از آن چه برخلاف معمول و عادت است میتوان به کام و آرزوي خود رسید؛ همچنان که من آرام و قــرارم را در زلـف آش ـفتهي یــار بــه دست آوردم. (جمعیـت: خــاطر جمـع بــودن، متـضادپریـشانی خلاف آمد: تغییر و تحول) میبینیم که حافظ در این بیت با زیرکی، از یـکسـو آرام و قـرار و از سـوي دیگـر پریشانی را به زلف یارش نسبت داده است (دو چیز متضاد به یک چیز نسبت داده شدهاست.) « جامه اش شولايِ عریانی است» (عریانی به شولا نسبت داده شدهاست اما شـولا نـوعی جامـه اسـت و ضـدعریانی.) ! تست: در تمام گزینه  هاي زیر آرایه ي «متناقض نما» پدید آمدهاست، مگر در گزینه ي ..... . (سرِ آن ندارد امشب که برآید آفتابی / چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی 2 (ز کوي یار میآید نسیم باد نوروزي / از این باد اَر مددجویی، چراغ دل برافروزي 3 (از این سد روان در دیدهي شاه / ز هر موجی هزاران نیش میرفت 4 (کسی که وسعت او در جهان نمیگنجد / به خانه ي دل من آمدهاست مهمانی ? توضیح: در گزینه ي نخست بین دو فعل «گذرکرد» و «گذرنکرد» آرایه ي تضاد برقرار است اما این دو فعل آرایه ي متناقض نما پدید نیاوردهاند زیرا گذرکردن به « خیـال» و گذر نکردن بـه « خـواب» نـسبت داده شـده در 1 حالی که در متناقضنما باید دو موضوع متضاد به یک چیز نسبت داده شود. در گزینهي دوم بر افروختن چراغ به باد نسبت داده شدهاست که خود عاملی است براي خـاموش شـدن چـراغ (دو چیز متضاد به هم نسبت داده شده اند). پارادوکس گزینهي سوم در ترکی ِب سدروان نهفته اسـت. (خودتـان استدلال کنید.) در گزینه ي چهارم شاعر از کسی سخن میگوید که از یک سو وسعتش در جهان نمیگنجد و از سوي دیگر در خانهي دل شاعر جاي دارد (دو موض ِوع بهظاهر متضاد به یک فرد نسبت داده شـدهاسـت.) انتخاب گزینهي نخست نشانه ي دقت بالا و درك ادبی شماست! 4 ـ عکس (قلب): هرگاه در یک بیت یا عبارت، بی ِن دو مورد (مثلاً «الـف» و « ب») رابطهاي برقرار کنـیم (رابطه ي اضافی، اسنادي، فاعل و مفعولی و ... مثلاً بگوییم: «ال ِف» « ب» یا « الف»، « ب» است یا « الـف»، «ب» را آورد و...) و آنگاه در بخش دیگري از همان بیت یا عبارت، بین آن دو مورد همان رابطه را برقرار کرده امـا


جاي آن دو را با هم عوض کنیم، آرایه ي عکس شکل میگیرد. (مثلاً ایـنبـار بگـوییم: « بِ» « الـف» یـا «ب»، «الف» است یا « ب »، « الف » را آورد 1 .) چند نمونه: «حافظ مظ ِهر رو ِح اعتدال و اعتدا ِل روح اقوام ایرانی است.» « بهرام که گور میگرفتی همه عمر دیدي که چگونه گور بهرام گرفت» «مــیگـفت، گـرفته حـلقه در بـر کــامـروز مــنم چـو حـلقه بـر در» 5 ـ لفّ و نشر: هرگاه دو یا چند جزء از کلام بدون توضیحی در پی هم بیایند (لَف) و آنگـاه توضـیحات مربوط به هر یک از آنها (به همان تعداد) در پی آنها آورده شود (نشر) آرایهي لـف و نـشر شـکل مـیگیـرد؛ نمونه: «افروختن و سوختن و جامه دریدن پروانه زمن، شمع زمن، گل زمن آموخت» (پروانه ز من سوختن را، شمع ز من افروختن را و گل ز من جامه دریدن را آموخت.) به این نمونه ي برجسته از خلق آرایه ي لف و نشر دقّت کنید و سعی کنید بـه عنـوان تمـرین بـدون اسـتفاده از توضیحات داخل پرانتز، ارتباط میان لفها و نشرها را پیدا کنید، تا زیبایی این روش گفتاري بر شما روشن شود و دریابید که بی جهت آن را جزء آرایشهاي ادبی به شمار نمی آورند: «بـه روز نـبرد آن یـل ارجــمند به شمشیرو خنجربه گرز و کمند برید ودرید و شکست وببست یـلان را سـرو سیـنه و پا ودست» (به روز نبرد آن یل ارجمند به شمشیر سر یلان را برید؛ به خنجر سینه ي یلان را درید؛ به گرز پاي یلان را شکست و به کمند دست یلان را بست.


تلمیح: هرگاه با شنیدن بیت یا عبارتی به یاد داستان و افسانه، رویدادي تاریخی و مـذهبی یـا آیـه و حدیثی بیفتیم، آن بیت یا عبارت داراي آرایهي تلمیح است؛ توجه داشته باشید که تعریف مستقیمِ یک داستان یا ذکر مستقیم یک حدیث و آیه، تلمیح به شمار نمی آید، بلکه هرگاه شـاعر و نویـسنده یـک موضـوع مـستقل را به گونه اي بیان کند که ما به یاد یک داستان، آیه، حدیث و ... نیز بیفتیم آرایه ي تلمیح شکل میگیرد. تلمیح هاي مهم کتابهاي درسی را که شاید برخی از آنها براي شما آشنا باشد، در کتاب «همایش ادبیات نـشر دریافـت» یک به یک مشخص کردهام؛ اما فعلاً چند نمونه: «پدرم روضه ي رضوان به دو گندم بفروخت / ناخَلَف باشم اگر من بـه جلـوي نفروشـم» (سـخن اصـلی شاعر، بیارزشی دنیا است اما در آن به داستان حضرت آدم و رانده شدن او از بهشت بهخاطر خوردن گندم نیـز اشاره کردهاست.) «پیش صاحب نظران ملک سلیمان باد است» (موضوع اصـلی بـی اعتبـاري قـدرت دنیـوي اسـت امـا موضـوع به گونهاي بیان شدهاست که خواننده به یاد این باور مذهبی که «باد در فرمان حضرت سلیمان بود و او نشسته بر قالیچهاش طی ارض می نمود» نیز میافتد.) «ماها! پريرویا! چرا با من نمیگویی سخن / آخر من ازدیوانگی با ماه مـیگـویم سـخن» (موضـوع اصـلی گلایه ي شاعر از بی توجهی و بی مهري یار است اما مصراع دوم یادآور این باور پیشینیان نیز هست که نگاهکردن به ماه، دیوانگان را دیوانه تر میکند.

نویسنده : هامون سبطی ( ادبیات )
حجم : 1.06 مگابایت
منبع : همکلاسی

نظرات ارسال شده 4

ر
راضیه

خوب

N
N

جزوه هیچ وقت بد نیستند

N
N

عالیه

N
N

حرف نداره